بانیفیلم: مسعود اسکویی گوینده قدیمی ورزشی رادیو و تلویزیون روز گذشته در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان لاله تهران بستری شد. علاقمندان قدیمی برنامههای ورزشی حتماً چهره و صدای این گوینده را به خاطر دارند که به همراه زندهیاد عطا بهمنش و حبیباله روشنزاده، غالب برنامههای ورزشی تلویزیون و رادیو را در سالهای دور اجرا میکردند. روابط عمومی رادیو اعلام کرد که این گوینده و مجری کارشناس پیشکسوت رادیو ورزش که به مرد «صدا خاص» رادیو شهره است در بخش مراقبت های ویژه بیمارستان لاله بستری است. بنا بر این گزارش، مسعود اسکویی، گوینده و مجری کارشناس پیشکسوت شبکه رادیویی ورزش به دلیل شکستگی ناحیه لگن و پا در بخش مراقبتهای ویژه بیمارستان لاله بستری شد. وی هم اکنون تحت نظر پزشکان است. دوستداران ورزش از نسل قدیم گزارش های مسعود اسکویی پیشکسوت رسانههای ورزشی را در برنامه ورزش از نگاه دو تلویزیون از جمله فوتبال به یاد دارند. وی از سال 60 به بعد به رادیو رفت و مسابقات ورزشی را گزارش میکرد. استاد اسکویی قدیمی ترین مجری کارشناس و گوینده ورزشی صدا و سیماست، دوره تهیهکنندگی برنامههای تلویزیونی را در تلویزیون آلمان گذراند و یکسال در شهرهای زونه گورگ و ماینس با تلویزیون همکاری کرد. یکی از شاخصه های او در اجرا، ارائه گزارش مسابقات ورزشی بدون داشتن نگاه جانبدارانه است. او همیشه در مصاحبه هایش با اهالی رسانه به ریشه اش در ایران و عشق به کارش تاکید می کند و همین عشق به مردم باعث شد با اینکه حال مساعدی نداشت اما سال تحویل پشت میکروفن رادیو بنشیند تا شنوندگان رادیو ورزش بخش هایی از برنامه سال تحویل را با اجرای او بشنوند. نوشته بستری شدن مرد «صدای خاص» رادیو؛ مسعود اسکویی در بخش مراقبتهای ویژه اولین ب, ...ادامه مطلب
بانیفیلم: مسعود کیمیایی فیلمساز قدیمی سینمای ایران و یکی از پایهگذاران موج نو سینمای ایران و از کارگردانان برجسته اجتماعی، به تازگی فیلمهایش موضوع یک کتاب سینمایی شده است. «استعاره در سینمای کیمیایی» نوشته یکتا پناه پور ، عنوان این کتاب است که به شکل تحلیلی و رویکردی شناختی به نقد فیلم در سینمای کیمیایی تا پیش از فیلم «خائن کشی» میپردازد. کتاب با نگاهی نقادانه و نه از سر شیفتگی صرف به مسعود کیمیایی و سینمایش پرداخته. این کتاب ، هم برای دلبستگان سینمای کیمیایی قابل توجه است و هم کتابی است دانشگاهی در پیوند با علوم زبان شناسی و مرتبط با آن . در توضیح این کتاب آمده است: «مسعود کیمیایی سینماگر مولف، برجسته و نامدار، زمینهساز موج نو با فیلم «قیصر» (۱۳۴۸) و کارگردان فیلم «گوزنها» (۱۳۵۳) در نظرسنجی منتقدان است. جایگاه برجسته سینمای کیمیایی در میان مردم زبانزد، جریانساز و پیشرو بوده است. در بخشی از معرفی این کتاب که برای بانیفیلم فرستاده شده، آمده است: «روشن است جهان هر سینماگر مؤلفی از نمادها و نشانههای ویژهای برخوردار است و با پژوهش و واکاوی این نشانهها و مولفهها در گفتمان آن، به جهان او نزدیکتر میشویم. سینمای کیمیایی، با پشتوانهای از کلاسیکهای زیبای تاریخ سینما و بهرهگیری از سینمای وسترن و با پیرنگهای اجتماعی- سنتی ایران، با بیش از نیمقرن پیشینهاش، قهرمانپردازانهترین سرآمد سینمای ایران است. سینمای کیمیایی جهانی است پیوسته از نابترین سکانسها و دیالوگها و ساختاری سرشار از استعارههای ناب و مفاهیمی همچون رفاقت، عشق، اعتراض، خیانت، ظلمستیزی، عدالتخواهی. یکتا پناهپور، دکترای زبانشناسی، در این کتاب ارزشمند، تلاش کرده است که با پژوهشی کممانند و ژرف، به نهفته, ...ادامه مطلب
کتاب «عزیزجون» بخشی از زندگی مسعود فروتن نوشته این نویسنده و کارگردان داستان زنی است که با مشکلات و محدودیتهای زندگی ساخت و توانست مستقل شود. به گزارش ایرنا، کتاب عزیزجون درباره زندگی زنی است که سعی داشت باامکانات محدود در زندگی بسازد و مستقل شود. این داستان بخشی از زندگی واقعی مسعود فروتن نویسنده آن است. مادر فروتن دوساله بود که مادرش را از دست داد. دایهای که فرزندی دو ساله داشت برای نگهداری از مادر او از روستا آمد. این دو کودک با هم بزرگ شدند. زمانی که دوران دایگی تمام شد، مادر و کودک باید از خانه میرفتند. در نتیجه مادر نویسنده و سلیمه خانم(عزیزجون) یکدیگر را در شهر کوچک آمل میدیدند. سلیمه خانم، کودک باهوشی بود و سواد نوشتن و حساب را از مادر نویسنده وقتی از مدرسه بازمیگشت، آموخت. این دو هر کاری یاد میگرفتند به هم یاد میدادند تا زمانی که ازدواج کردند و به دلیل نوع زندگی از هم دور شدند اما از هم خبر داشتند. وقتی فرزندان مادر نویسنده به دنیا آمدند، از آمل به دماوند رفتند. عزیزجون هروقت دلتنگ میشد، به دماوند میرفت. عزیزجون شخصیت خاص، محکم و تصمیم گیرنده بود. او دوزار به راننده اتوبوس میداد و تا ته خط میرفت؛ آن زمان هنوز بلیت وجود نداشت. دوزار هم میداد و باز میگشت؛ با این روش خیابانهای شهر را میدید و آنها را در خاطر میسپارد. همه مسیرهای اتوبوس و خیابانهای تهران را با این روش یاد گرفت. قسمتی از متن کتاب: سلیمه خانم هرماه خانم شاهرخی و بچههایش بخصوص هایده دختر بزرگ خانه تهران را شناخت و همراه آنها از خم و چم زندگی سردرآورد اما بعد از چند سال زندگی در خانه سرایداری باغ ویلایی خانم، سلیمه خانم و زندی مجبور شدند که از آن خانه کوچ کنند. خرج ساختمان و باغ زیاد بود و, ...ادامه مطلب